پارت پنجاه و ششم :

باد وزید وپرده ها توی هوا می رقصیدند.پنجره کامل باز شد وپروانه ایستاد پشت نرده ها در دید مرد قرار گرفت.
جلوتر رفت ومیان پنجره ایستاد.یک پایش را درون بالکن گذاشت.
_پروانه از اونجا بیا عقب‌
پروانه حتی یک اینج هم تکان نخورد.مرد کامل وارد بالکن شد.دورتر از پروانه ایستاد وپایین را نگاه کرد.طبقه‌ی سوم بودند واز آنجا تکه های خرد شده‌ی گلدان را دید.شدت وزش باد بیشتر شد وشال پروانه از

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۷۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    مرسی پروانه جون ❤️👏🦋

    ۶ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی

    00

    چه بهتر که از اون حامی خیانتکار طلاق گرفت😒

    ۵ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    آره واقعا🥲🫠

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.