حزین به قلم طیبه حیدرزاده
پارت صد و دوازده
زمان ارسال : ۱۱۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
صورت مهتابی گلرخ به سفیدی رنگ میت شده است. سینی چایی را به طرفش می گیرم دستهای لرزانش حکایت از اندوه عمیقش را دارد.
لقمان نگاه تندی حواله من می کند. سینی چایی را روی میز کناردستشان گذاشته و برای دور ماندن از تیررس خشم لقمان به حیاط می روم. تنها زمزمه های آرام لقمان را می شنوم و گریه های بی صدای گلرخ مرا نیز غمگین می کند.
سمیر روی تخت نشسته و بی تفاوت به سیاوش گارد گرفته