پارت دوازده

زمان ارسال : ۶۶ روز پیش

در اتاق محکم بسته شد و مهوا پلک بهم فشرد. دست‌هایش مشت شده بود و با حرص کنج لبش را می‌جوید. از جا برخاست و غرولندکنان سمت اتاقش رفت. زیر لب با خودش حرف می‌زد.

- مار از پونه بدش میاد، دم لونه‌ش سبز میشه. همین مونده مراسم نامزدی با آرش راه بنداز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید