پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

هرماس دستی به صورتش کشید و با صدای دو رگه‌ای، جواب داد:
- نه پیش‌ سورا موندم... بیخیال اترس، آلبرت و دارو دسته‌ش پایگاهشون رو لو دادن؟!
این‌بار لب‌های صورتی و نازک اترس، کش آمدند و رفته‌رفته، به پوزخند عمیقی تبدیل شد.
پوزخندی که هزاران معنا را در خود جا می‌داد.
- آره. یه کارخونه متروکه بیرون از شهر. فاصله‌ی زیادی با اینجا داره و تقریباً میشه گفت اون ورِ شهر!
لبخند

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • حدیث

    10

    چرا اتفاقا متوجه شدیم نیستی ..🧐 میتونی با یه پارت اضافه از دلمون دربیاری 😌🎀🧃

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    برسم سر تایم رو بذارم هنر کردم😭😂🙏 همینطوری دوستم داشته باشین خب؟

    ۴ ماه پیش
  • حدیث

    00

    سعیمو میکنم ولی سخته 😖😉🤣🤝🏻🎀🎀🎀

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    🤣

    ۳ ماه پیش
  • دریا

    00

    زیبا بود از اعتماد به نفس هاکان خوشم اومد 😄

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    مچکرم از شما💫🤝 اینطور مواقع باید یه داد و بیداد. متوسل بشی😂🤪

    ۴ ماه پیش
  • R

    00

    به نام خدا عالیییییییییییی من پرقدرت برگشتم😂😂

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    به ناااام خدا خیلی خوش اومدی😘😘🌸✨✨

    ۴ ماه پیش
  • حدیث

    00

    ساروئیس بچم کجاست ؟؟🌚🧃

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    با لشکر دستیگر شده🙂

    ۴ ماه پیش
  • حدیث

    00

    به هاکان بگید جاش خوبه مطمئنن دلش نمیخواد انسان کلاغ نما و بالدار ببینه قالب تهی کنه 🤣🦍

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    وای عالی بود😂😂😂 انسان کلاغ نما و آدم های بالدار 😂🤪

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه ❤️

    00

    عالیه ستاره جون🌹🌹

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    ممنونم فاطمه جانم. خوشحالم که مخاطبی مثل شما رو در کنارم دارم🤝🤝🤝🤝💫💫💫💫💫

    ۴ ماه پیش
  • roza

    00

    مث همیشه عالییی:)))

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    خیلی ممنونم خوشحالم که خوشت اومده و انرژی مثبت می فرستییی😘💫💫💫💫

    ۴ ماه پیش
  • Aa

    00

    ممنون زیبا بود🌺🌻🌻🌺

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    من ممنونم از شما😘🤝

    ۴ ماه پیش
  • زری

    00

    هاکان چ اعتماد به نفسی هم داره😂😂😂😂

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    همین رو بگو😂🌚

    ۴ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    بیچاره دوستانه سورا گیر چه قبیله ای افتادن ،کاش حداقل توی قبیله برنادت میافتادن ،چقدر دلم میخواد که اترس هم نسترن رو ببینه و ازش خوشش بیاد ،ممنونم نویسنده جان

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    شرایط های زیادی براشون پیش میاد که اگر گذر کنند خیلی عالیه اترس یک راز داره در گذشته اش... باید ببینیم چشه این پسر . من ممنونم از شما که برای هر پارت نظر میذاری جانم

    ۴ ماه پیش
  • شیطون بلا

    00

    الان میان میبرتون پیش سورا بعد اونجا از اینجا بیشتر عذاب میکشیم😂

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    شانس ندارن کلا😂😭😭

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.