پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۱۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

رشته‌ی افکارش از هم گسیخته شد و از پندارهای بی‌انتهایش، بیرون آمد.
با ملایمت، نوک انگشتش را روی گونه‌ی بلورین سورا کشید و زیر لب گفت:
- اگه بفهمی... اگه بفهمی واکنشت چیه؟!
آه عمیقی از ته دلش کشید. آنقدر به آن چهره‌ی معصوم خیره ماند که خواب بر چشمان سرخ شده‌اش، چیره شد و نفهمید که چگونه در عالم خواب فرو رفت.
عقربه‌های پهن و طلایی ساعت دیواری، با سرعت می‌گذشتند و تنها صدای

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهنا

    00

    عالی بود 😘😁منم نبودم فکرکردم سه تا پارت میخونم خوردتوبرجکم اون پیرزن کی بود کنجکاوشدم

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    به به سلام خانم کم پیدا. کجایی شمااا؟ دلمون برای نظر های قشنگ تنگ شده☹️🌝🌜

    ۴ ماه پیش
  • حدیث

    00

    اترس انگار مچ هرماس و موقع کارای زشت گرفته 🤣الان چه فکرایی میکنه 🤣🤣 کوپن نظر گذاشتنم تموم شد نمیتونم بیشتر از یکی بزارم ولی این پارت بامزه بود مخصوصا اخرششششش🤣🤣🔮 ... ....... ...💤🧚 ♀️💅

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    اترسه دیگه😂😂😂 فکرای عجیب می‌کنه پیش خودش. انگار خودش سرده هرماس هم باید مثل خودش سرد باشه و دقیقا هرماس نقطه مقابل اترسه😁🔥😂

    ۴ ماه پیش
  • حدیث

    00

    جدی میفرمایید ؟!🧃🍻🤣

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    بله😁🐛

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    ممنون بابت نظرات ارزشمندتت🙏🔥🥰🥺

    ۴ ماه پیش
  • R

    10

    زنه مامان سورا بوده😂💃یه حسی بهم میگه سورا خواهر چشم آبی زیبامونه🤷 ♀️💃😂

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    آخرش مامانش بود یا خواهرش؟😂😁💫

    ۴ ماه پیش
  • R

    00

    نه ببین پسره چشم ابیمون و گفتم که سورا خواهرشه😂

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    آهااا😉😂

    ۴ ماه پیش
  • شیطون بلا

    00

    طوری غیر مستقیم به هرماس تیکه میندازه😂👌🏻 حسم میگه فک فامیل سوراعه😅🤣 چون سورا قدرت داره 😕 عالی

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    😂🤝😢 تیکه هاشم قشنگه ها خوشم میاد هرماس هم کم نمیاره😂 نمی‌دونم باید دید کیه😁⚡

    ۴ ماه پیش
  • Aa

    00

    ممنون زیبا بود🥀

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    ممنون از شما😘😘😘😘

    ۴ ماه پیش
  • نیلوفر ابی

    00

    قشنگ بود امکان داره اون زن ربطی به سورا داره اترس فهمید هرما س شب باسورا بوده

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    احتمالا یه ربطی بهشون داره و در کل معما نکته ی مهمیه🌈 امکان دارد√😁

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه ❤️

    00

    ۱.پارت خیلی عالی بود 🌟🌹 ۲. حتماً احساسی بینشون هست که با حضور هم به آرامش می رسن🙈۳.خوشم میاد کلا اترس با کسی رو دروایسی نداره همه رو نابود می کنه با حرفاش😅😁

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    ممنونم بخاطر نظر اررشمندت🙂💫 خوشحالم که خوشت اومده، امیدوارم تا آخر رمان با نظرهای قشنگت همراهیم کنی🌿 بله اترس ما در لفافه حرف میزنه😂

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    ۱- بینهایت زیبا دلنشین بود 🌹 ۲- کم کم دار احساسات یا بهتر بگم جوانه عشق شکل میگیر ❤ ۳- تیک کلام اترس عالی بود 🤣🤣 مستقیم گفت خوش گذشت ادبی میشه اومدم اتاق تشریف نداشتید.

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    ممنونم بخاطر نظر اررشمندت😉🔥 خوشحالم که خوشت اومده، امیدوارم تا آخر رمان با نظرهای قشنگت همراهیم کنی🌿 بله اترس ما در لفافه حرف میزنه😂

    ۴ ماه پیش
  • هاجر

    00

    خیلی خوب بود به نظرم که این دو نفر دارن کم کم عاشق میشن و اینکه اون فرشته هم فک کنم مادر بزرگی چیزی باشه و اینکه با فالگور ها هم ربط داره ممنون نوسنده جون واقعا رمانتو حرف نداره❣

    ۴ ماه پیش
  • ستاره لطفی | نویسنده رمان

    اوه عزیزم ممنونم بخاطر نظرت حدست چقدر قشنگه✨💫

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.