تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت هفتاد و هفتم
زمان ارسال : ۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
لعد آهی کشید و گفت:
- تابان توی فکر من همچنان جوون و پر انرژیه، همیشه با صدای بلند خندههاش اونو به یاد میآرم. هنوز وقتی میریم چشمه انگار یه گوشه رو پاهاش نشسته و داره بهم میگه عروس خانم و دستم میاندازه!
نگاه زهره خانم حالتی عمیق پید ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سهیل
۲۷ ساله 00بسیار غم انگیز و غافلگیرانه