تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت هفتاد و ششم
زمان ارسال : ۹۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
قائله که ختم شد سوی ارغوان رفت؛ دخترک حرف نمیزد و به آرامی گریه میکرد. بنظر میرسید بیشتر از اینکه سیاسیا او را ترسانده باشد مشاهده پدربزرگ در آن حالت خشمگین باعث ترسش شده باشد. ارغوان او را همیشه مهربان دیده بود و مشاهدهی خشم و فریادهایش احتمالا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آمینا
00ای عروس و خواهرشوهر خشی رو دست به سر میکردین🤣