پارت شصت و نهم :


با صدای ضرباتی که به در می‌خورد هر دو نگاه‌هایمان را به در دوختیم، هر دو نفس‌نفس می‌زدیم.
بانو در قاب در پدیدار شد.
نگاه نگرانش را میان‌مان رد و بدل کرد:
_ببخشید، دکترتون اومده معاینه‌تون کنه، گفتش یه مسئله‌ای هم هست که باید بهتون بگن.
هر دو به آرامی سر تکان دادیم. کمی بعد هر دو از پله‌ها سرازیر می‌شدیم
سکوت‌مان پر سروصداتر از جنجال بین‌مان بود.
دکتر این‌

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۸۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • یاس

    150

    من اکثر رمانای مرجانو خوندم لطفا بهم نویسنده و رمان خوب معرفی کنید هیچی بجر قلم مرجان دیگ چشمو نمیگیره سخت پسند شدممم

    ۲ هفته پیش
  • Reyhane

    40

    من خیلی رمان میخونم خیلی زیاد.ولی هیچکدوم از رمانا اندازه رمانای تو اینطوری اشکمو در نیاورده. مرجان تو خلق کننده قشنگ ترین شخصیتا تو دنیای کتابایی که قابل توصیف نیست فقط باید از ته قلبت حسشون کنی:)

    ۳ هفته پیش
  • Reyhane

    30

    ولی ویالون تنها آرزوی خزان بود:)

    ۳ هفته پیش
  • Yildiz

    40

    هردو با زانو زمین خوردیم من جایی میان آغوش او و او جایی میان قلب من و ما هردو محکوم بودیم به سیاهی .... این دیالوگ این دیالوگ تو قلبم حک شد و تمام🥺🖤🤍

    ۳ هفته پیش
  • فائزه

    00

    مگه امروز پنجشنبه نیست؟ چرا 70 و 71 باز نمیشن؟ 😭

    ۳ هفته پیش
  • مبینا

    00

    وایییی عاشقشوننن شدممممم

    ۴ هفته پیش
  • مهدیه

    70

    خیلی قشنگه ناموسا بی صبرانه منتظر پارتای بعدیم ولی میشه پنجشنبه جمعه ها برامون پارتای بیشتری باز کنی لطفا توروخدا مرجان

    ۴ هفته پیش
  • Asal

    00

    تورو پیغمبررررررر

    ۴ هفته پیش
  • لیلی

    30

    بالاخره یه روزی،روزای خوب این بچه هم میرسه من ته ته دلم امیدوارم که دوباره میتونه ویولن بزنه🎼🎻 ولی این همه سختی و عذاب بسش نیست؟!💔

    ۴ هفته پیش
  • immonii

    10

    ❤️ 🩹❤️ 🩹

    ۴ هفته پیش
  • پرنیان

    80

    بچممم خزان یه ایده زد به سرم البته من ویالون نمیزنم و نمیدونم قلقش چجوریه ولی چی میشه اگه میکائیل خزانو از پشت بغل کنه و تکیه ی ویالون رو شونش باشه و خزان ویالون بزنههه

    ۴ هفته پیش
  • فرشته

    ۱۷ ساله 60

    ''هر دو با زانو زمین خوردیم ، من جایی میان آغوش او و او جایی میان قلب من ''چنلاجحلسقحجحعفعحح ،چجوری میشه ک اینجوری مینویسیییی مرجاااانن تلهعیثع

    ۴ هفته پیش
  • ماهی

    50

    مرجان تا کجا میخوای به دردای این بچه اضافه کنی🤧

    ۴ هفته پیش
  • آمنه

    20

    سلام خیلی خوب بود نوای غم بیشتر دوست دارم احساس میکنم دل آدم رو تسکین میکنه دلم برای خزان سوخت ساز زودنش در واقع همه کسانی که فراموشش کردن رو پر کرده بود که آن هم از دست داد

    ۴ هفته پیش
  • فیونا

    30

    غم در برابر حسی که خزان الان داره هیچه...🙂💔

    ۴ هفته پیش
  • Najva

    30

    ❤️🥀

    ۴ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.