پارت بیست

زمان ارسال : ۶۸ روز پیش

گلوله‌های بی‌اَمان باران، مجالی برای دیدن تصویر غم‌انگیز مقابل را به چشم‌هایم نمی‌داد و فقط، بر وجود این دخترک مغموم شلیک می‌کرد و شلیک.

شعله‌های برافروخته‌‌ی روحم، گویی هیچ‌گاه درمانی نداشت و هرگز از هیزم این آتش، کاسته نمی‌شد!

لغزش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید