پارت چهل و نهم

زمان ارسال : ۱۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه



عزمم رو جزم کردم و به سمت مرد قدم برداشتم. داشتم تو ذهنم کلمات رو مرتب می‌کردم تا بتونم با جملات بهتری مکالمه رو با اون مرد شروع کنم که دستم کشیده شد و به سمت درب خروجی کشیده شدم. همین‌که از در بیمارستان خارج شدیم دستم‌و از دست پندار محکم کشیدم بیرون و با داد گفتم:
-چه مرگته؟ به تو چه من چیکار می‌کنم؟ چرا تو کارای من دخالت می‌کنی؟ چرا نمی‌فهمی
من تموم شدم؟ من دیگه کسی رو

485
110,025 تعداد بازدید
344 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلی

    00

    ووی!!!این پندار چقدپرررروئه...چه زود پسرخاله شد ؟؟؟😳

    ۲ ماه پیش
  • Aa

    20

    با حال بود😂😉🌹

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید