پارت نوزده

زمان ارسال : ۴۹ روز پیش

در حالی که چراغ قوه لابه‌لای انگشتان کشیده‌اش این سمت و آن سمت می‌شد، قدم‌هایش رو به سنگینی رفتند. دلش می‌خواست زودتر تکلیف همه چیز روشن شود تا بتواند بهتر تصمیم بگیرد. الکس با آن هیکل قوی کنارش خیلی شق و رق پیش می‌آمد. حدود ربع ساعت بود که از کلبه ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید