پارت صد و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

***
امارات متحده عربی (دبی)


به پیشنهاد من در یکی از رستوران‌های دبی‌مال، که ویویی رو به آسمان خراش‌ها داشت پشت میزهای کاراملی‌رنگ نشسته و به هم خیره بودیم.
دو بادیگاردش، به درخواستش، با کمی فاصله ایستاده و اطراف و گاهاً ما را می‌کاویدند. پای راستم را روی پای چپم انداخته و چاک بلند پیراهن ساتنم، مقدار زیادی از رد بخیه کم‌رنگ روی زانویم را به نمایش می‌گذاشت.
رد ز

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • الهه

    00

    مرجان مرگ***را نزدیک نر بگردان الاهی امین

    ۲ ماه پیش
  • آنوشا

    20

    تیکه های قلبم تو این رمان جمع شده

    ۴ ماه پیش
  • آتریسا

    50

    حاجیییی برگاممممم نصف نقشخ دکترو فهمیدم فکر کنممممم واییییی نه بچم رستاکککککک🥲🥺🤎

    ۴ ماه پیش
  • Fateme

    50

    هوم اهم طوفان داره میرسه رستاک بچم ویونا دخترم امیدوارم***رو شرحه شرحه کنید با تشکر مرتیکه عوضی خیلی حرصم گرفته از این کثافت دیگه وقتشه رستاک و ویونانشون بدن کت تن کیه 🥲

    ۴ ماه پیش
  • helia

    80

    نهههههه دلم میخواد هر دوتا سازمان رو بکوبم بهم و نابود کنم

    ۴ ماه پیش
  • Nazanin

    ۱۸ ساله 130

    دوستان اگه شیطان یکی شبیه رستاک اوکی من یه شیطان میخوام

    ۴ ماه پیش
  • پریا

    110

    ببخشید ببخشید خانم ها و اقایون قلبمو حس نمیکنم یعنی اون مهمونی بالماسکه که قراره پسره به سر دختره شلیک کنه همین بود😭😭😭 عذاداری رستاک نگذشت قراره اینم تجربه کنیم

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.