پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت صد و چهارم
زمان ارسال : ۱۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
گویی تنها نقطه سالم در تنمگوشهایم بودند. صدای بوقی پرتکرار، گویی هرگز قرار نبود آن صدای کوفتی خفه شود. با همان چشمان بسته سعی کردم دستم را تکان دهم.
صدای خرطخرط جابهجا شدن استخوان آرنج و شانهام را شنیدم و از دردش، پلکهای سنگینم را به سختی باز کردم. اولین چیزی که دیدم شیشه شکسته بغلم بود
همچنان صدای بوق در سرم زنگ میزد. به سختی سر پنج کیلوییام را از روی فرمان برداشتم
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
M.h
40پیرانای من......عععررررررررر با این حرفش سه بار رفتم تو دیوار😭😭
۳ ماه پیشآنوشا
10با این پارت خیلی گریه کردم
۴ ماه پیشآتریسا
40دارم کف خون بالا میارممممممم مرجاننننن لعنتی عالییییی😭🥲🕊
۴ ماه پیشHelia
40فقط میتونم بگم رستاک ذکر زنده نمونی خودم می کشمت
۴ ماه پیشFateme
50حرف که زیاده ولی نباید اینو وقتی لب پرتگاه افسردگی و تنهایی وایسادم بخونم هعی رستاک و ویونا رو دوست دارم تو بغلم بگیرم و نازشون کنم طوفان داره نزدیک میشه🥲
۴ ماه پیشYuki
20وای 😭
۴ ماه پیشDeniz
50هننن میخوان چیکارش کنننن بسم الله الرحمن الرحیم مرجان یه روی خوش بهمون نشون بده😭😭😭
۴ ماه پیشمریم گلی
50این قدر حس ناراحتی دارم که واقعا نمی دونم چی باید بنویسم ،اصلا دلم نمیخواد این دوتا بعد از این همه زجر از هم جدا بیافتن ،ممنونم نویسنده جان
۴ ماه پیشKara
80چرا آخه چرا؟! دندش که شکست،خونریزی داخلی هم که داره مهرشم که جابه جا شده بلایی نمونده که سرش نیومده باشه خدااا😭
۴ ماه پیشپریا
90فقط میتونم بگم بمیرم برا مظلومیتون بگردم من. پیرانای قصه اونقدر عاشقه که بدون ثانیه ای فکر کردن دنبال عروسش میره و ویونایی که با وجود درد هیچی جز رستاک براش مهم نیست عاشقانه های پر دردشون&..;&..;&
۴ ماه پیشSaniya
130&....;نترس کوچولو من چیزیم نمیشه&....;این دیالوگ همونیه که مرجان استوری کرد و گفت نویسنده ای که میدونه بعدش دقیقا چه اتفاقی میوفته...بوی بگایی به مشامم میرسه:(((
۴ ماه پیشMAHSA
90شوکه ام و بغض دارم. دقیقا مثل وقتی شدم که هامور از دنیا رفت و بخاطرش داغون شدم حتی بدتر،چون پیراناست...💔
۴ ماه پیشValentina
60انقدر که برای این رمان استرس میکشم برای فاکینگ کنکورم استرس...نمیخوامم پلیززز تازه می خواستن برن ماموریت باهم اونم مهمونی می خواستیم حال کنیماا
۴ ماه پیشSaniya
70الان موندم خوشحال باشم یا بشینم گریه کنم و زجه بزنم...نمی خوام به اون دوران برگردم
۴ ماه پیش
الهه
20وای باز جدایی