پارت صد و نهم

زمان ارسال : ۳۴ روز پیش





-خونه‌ام. ساعت نزدیک شیشه. هنوز نیومده!
یاسمین هم نگران شد. خصوصا با حرف‌هایی که از شیدانه شنیده بود. اما سعی کرد به روی خودش نیاورد:
-حتما دوباره رفته بیرون.‌ یه‌خرده بیقرار و سردرگم بود.
-می‌دونم! واسه همین دلواپسشم.
-ایشالا که چیزی نیست. تازه اول غروبه‌. میاد!
نتوانست کوتاه بیاید. دلش بی‌تاب بود! می‌دانست شیدانه با یاسمین دردودل می‌کند:
-امرو

92
23,422 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
123 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید