پارت صد و نهم

زمان ارسال : ۸۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه





-خونه‌ام. ساعت نزدیک شیشه. هنوز نیومده!
یاسمین هم نگران شد. خصوصا با حرف‌هایی که از شیدانه شنیده بود. اما سعی کرد به روی خودش نیاورد:
-حتما دوباره رفته بیرون.‌ یه‌خرده بیقرار و سردرگم بود.
-می‌دونم! واسه همین دلواپسشم.
-ایشالا که چیزی نیست. تازه اول غروبه‌. میاد!
نتوانست کوتاه بیاید. دلش بی‌تاب بود! می‌دانست شیدانه با یاسمین دردودل می‌کند:
-امرو

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.