بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت صد و هشتم
زمان ارسال : ۸۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
وارد خانه که شد و همه جا را تاریک دید، نیازی به جستجوی اتاقها نداشت. با اینحال و به گمان آنکه شیدانه خواب است، سری به اتاق خواب کشید. روی تخت نامرتب بود. در کمدها هم باز و مقداری از وسایل شیدانه پخش و پلا. فهمید حوصله نداشته که آنطور همه چیز را ول کرده و بیرون رفته است. از اتاق بیرون آمد و شمارهی شیدانه را گرفت. جوابی که نشنید، توی پاگرد رفت. هنوز زهرا را صدا نکرد