پارت صد و دوم

زمان ارسال : ۵۰ روز پیش






سری تکان داد و شیدانه را به اتاق برگرداند. بعد از رد و بدل کردن حرفهایی با همکارانش، مستقیم سمت اتاق نعمتی رفت تا مرخصی ساعتی بگیرد. وارد اتاق که شد، مرد گوشیِ در حال زنگ خوردن را برداشت و گذاشت تا صدایش بیفتد:
-به‌به! خانم شکیبایی. اینورا؟
-اومدم با اجازه‌اتون مرخصی بگیرم و همراه برادرزاده‌ام برم.
-اجازه‌ی ما هم دست شماست. فقط دلمون نمی‌خواد از حضورتو

92
23,370 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
123 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    خیلی قشنگ بود ممنون نویسنده جان

    ۲ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    ممنون از توجه و محبت شما عزیزم

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید