بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت صد و یکم
زمان ارسال : ۱۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
او نیز واضح گفت:
-متوجهی منظورت نمیشم.
سمت یاسمین خم شد. مردمک نگاهشان توی گودی صورت هم دوید و دوید. حتی وقتی شیدانه جملهاش را گفت:
-میخوام باهام بیای این مشکلو حل کنم.
-چهجوری؟
-میخوام دکتر پیدا کنم بندازمش. تنهایی نمیتونم.
یاسمین سرش را عقب کشید و اخم کرد برایش. قلبش را هم محکم نگه داشت تپشش توی صورت شیدانه نزند:
-چرا فک کرد
مریم گلی
00دوتا زن حامله مثل شیدانه باشن خدا میدونه که چی به سر مردها میآد ،با همه بحث داره ،ای خدا ،ممنونم نویسنده جان