پارت نود و هشتم

زمان ارسال : ۱۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه





-توام در جا زدی تو برجکش؟
-من موقعیت ازدواج ندارم شیدا.
-چرا؟ چته مگه؟
سوال حرصی شیدانه را عصبی جواب داد:
-هیچی! ننه بابام عین کوه پشتمن. نمی‌بینی؟ داداشامم باید از سینه قبرستون دربیارم پشتم وایسن‌.
از حرص فروخورده‌ی یاسمین فهمید مشکلش بابت خانواده‌اش است. از فاصله‌ای که ایجاد شده بود و سردی رابطه‌ها. اما حق یاسمین نمی‌دید بعد سال‌ها تنهایی و سختی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.