بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت نود و هفتم
زمان ارسال : ۱۱۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-کاملا باهاتون موافقم. به نظرم یهخرده باهاشون صحبت کنید.
-بدونم در مورد چی بهتر میتونم اثرگذار باشم.
چشمان نعمتی درخشید. خواست حرفی بزند که تلفنش زنگ خورد. گوشیش را نگاهی انداخت و با گفتن "ببخشید" سمت اتاقی که آمده بود، برگشت. قبل از ورود به اتاقش سمت شیدانه چرخید و گفت:
-بهشون توصیه کنید از نعماتی که اطرافشه استفاده کنه.
به تلفنی که داشت زنگ میخورد اش
مریم گلی
00چقدر شیدانه لوسه ،دوست داره هر چی خودش میگه حتی به غلط بقیه تایید کنن ،ممنونم نویسنده جان