پارت نود و چهارم

زمان ارسال : ۶۸ روز پیش

فصل۸




از شب پیش که توی تخت رفت و خوابید، هنوز نای بلند شدن نداشت. از گرسنگی صدای قاروقور معده‌اش را می‌شنید اما تنبلی‌اش می‌آمد به خود تکان دهد. خواب شاید هم کسالت آنقدر سفت به تخت چسبانده بودش که حوصله‌ی توی آشپزخانه رفتن نداشت. حتی خوردن صبحانه و غذای آماده. می‌دانست در یخچال را باز کند چند مدل غذا انتظارش را می‌کشد و انواع و اقسام مربا و مخلفات صبحانه. امیرطاها

92
23,310 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید