بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۱۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
فصل۸
از شب پیش که توی تخت رفت و خوابید، هنوز نای بلند شدن نداشت. از گرسنگی صدای قاروقور معدهاش را میشنید اما تنبلیاش میآمد به خود تکان دهد. خواب شاید هم کسالت آنقدر سفت به تخت چسبانده بودش که حوصلهی توی آشپزخانه رفتن نداشت. حتی خوردن صبحانه و غذای آماده. میدانست در یخچال را باز کند چند مدل غذا انتظارش را میکشد و انواع و اقسام مربا و مخلفات صبحانه. امیرطاها