پارت دوازده :

حالت نگاهش مثل نگاه کسی بود که تعجب کرده. منم بدون توجه بهش کفشامو درست پوشیدم و گفتم:
- الان جات خالی شد، می•تونی بری بشینی!
علی برخلاف همیشه جوابی بهم نداد. فقط با همون نگاه تا وقتی از خونه برم بیرون بهم زل زد!
- الان وقت جیم شدنه؟ بابا همین‌جوریشم دنبال بهونه واسه زدنمونه!
- زود برمی•گردیم.
- چندبار می•گی؟ فهمیدم. ولی اگه قرار باشه کسی کتک بخوره اون تویی!
من و مهرد

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۹۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.