پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت صد و چهارم
زمان ارسال : ۷۱ روز پیش
گویی تنها نقطه سالم در تنمگوشهایم بودند. صدای بوقی پرتکرار، گویی هرگز قرار نبود آن صدای کوفتی خفه شود. با همان چشمان بسته سعی کردم دستم را تکان دهم.
صدای خرطخرط جابهجا شدن استخوان آرنج و شانهام را شنیدم و از دردش، پلکهای سنگینم را به سختی باز کردم. اولین چیزی که دیدم شیشه شکسته بغلم بود
همچنان صدای بوق در سرم زنگ میزد. به سختی سر پنج کیلوییام را از روی فرمان برداشتم
اطلاعیه ها :
توجه کنید دوستان
زمان فروش رمان ها از یکم تا سوم ماه و از ۱۵ ام تا هجدهم ماه یعنی در مجموع شش روز در ماه فروخته میشن،اگر در زمان دیگه ای جز روز های گفته شده(واریزی داشه باشید) تا زمان گفته شده، فیشتون برسی نمیشه.
سلام دوستان حتما توجه کنید.
نزدیک به سه هزار نفر عضو فعال رمان های vip هستن و این یعنی پول کسی خورده نشده، این یعنی،اگر واریز میکنید فقط خودتون نیستید و یه نفرم بیست و چهار ساعته نشسته منتظر پیام شخص خودتون باشه، پس این یعنی سه چهار روز حداقل طول میکشه تا کلی فیش به ترتیب ارسال و اعتبار برسی و کد عضویت داده بشه وکلی جواب سوال دیگه! پس اگر(با عده محدودی ام) درک همچین مسئله ساده ای و ندارید،میتونید واریز نکنید یا به جای توهین پولتون وپس بگیرید،مارو به خیر شمارو به سلامت، (با تشکر(یه سری پیام خوندم عصبی شدم،ولی لپ بچه های مهربون و با درک و فهم رومیبوسم)
سلام عزیزان
پارتای #پیرانا به همراه جبرانی
(سه پارت از هفته پیش ) توی اپ قرار گرفتن فردا ام پارتا سر تایم قرار می گیره.
یه نکته ای رو ذکر کنم.
_ساعتی که توی اپ برای قرار گیری پارتا اعلام شده فقط یه تایمر خودکاره که اگر پارتا از قبل سیو شده باشن قرارشون بده!
پس به این معنی نیست که مثل ساعت سریال هرجمعه سر ساعت پارتا آپلود شن
چون ممکنه بنده درست همون تایم توی مترو یا سر کار،در حال نوشتنشون باشم!
و یا ممکنه ویراستارم آنلاین نباشه و ادیت نکرده باشه.
و یا های مختلف.
من سه ساله دارم دو تا دوتا رمان vip می نویسم
و نه تا الان رمانی نیمه تموم مونده نه به کسی بد قولی شده.
متاسفانه هنوز به دستگاه تایپ تبدیل نشدم تا دقیقا سر تایم پارتارو براتون آپلود کنم.
و کل سه هفته اخیر درگیر ادیت با هم در پاریس و محیط کاری جدیدم بودم.
ممنون از همه عزیزانی که طبق معمول درک و لطفشون و نشون دادن.
و پیشنهادم به دوستان محدود ناراضی اینه لطف کنن با نخریدن رمان های vip آینده من و دیگر همکاران بخت برگشته از اعصاب ما و خودشون حمایت کنن🤍
ممنون از توجهتون♥️
سلام دوستان، خواستم یه مطلبی و بهتون اطلاع بدم، خواهش دارم اگر تا به حال زندگی سیگاری و یا انتقام آبی و نخوندید، دست نگه دارید، چرا که این دو جلد قراره کاملا متفاوت با سبک دیگه و حتی اتفاقاتی دیگه نوشته بشن!
به طوری که کلا رمان های دیگه ای محسوب میشن،توی سبک پیرانا و خیمه شب بازی کاملا متفاوت*حتی آشنایی شخصیت ها با هم ممکنه فرق داشته باشه* پس لطفا جلد های قبل و دیگه مطالعه نکنید، چون یه سوپرایز بزرگ تو راهه :)
سلام عزیزان با توجه نظر سنجی ای که توی پیج اینستاگرامم قرار دادم و تعداد آمار و نتایج، از اون جایی که به فصل پایانی پیرانا رسیدیم و نیاز به تمرکز بیشتر و تعداد پارتای بیشتریه، نتیجه این شد که فصل پایانی و یه جا براتون تا احتمالا ماه اینده قرار بدم
تا پارتای پایانی که تعدادشون بیش از پارت گذاری هفتگیتونه رو یه جا بخونید و به قول خودتون خماری نکشید یا حس و حال رمان و پیوسته درک کنید و هر هفته منتظر نمونید.
به نظرم این بهترین تصمیمه ممنون از صبرتون
منتظر فصل پایانی پیرانا باشید :)
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
M.h
30پیرانای من......عععررررررررر با این حرفش سه بار رفتم تو دیوار😭😭
۱ ماه پیشآنوشا
10با این پارت خیلی گریه کردم
۲ ماه پیشآتریسا
30دارم کف خون بالا میارممممممم مرجاننننن لعنتی عالییییی😭🥲🕊
۲ ماه پیشHelia
40فقط میتونم بگم رستاک ذکر زنده نمونی خودم می کشمت
۲ ماه پیشFateme
50حرف که زیاده ولی نباید اینو وقتی لب پرتگاه افسردگی و تنهایی وایسادم بخونم هعی رستاک و ویونا رو دوست دارم تو بغلم بگیرم و نازشون کنم طوفان داره نزدیک میشه🥲
۲ ماه پیشYuki
20وای 😭
۲ ماه پیشDeniz
50هننن میخوان چیکارش کنننن بسم الله الرحمن الرحیم مرجان یه روی خوش بهمون نشون بده😭😭😭
۲ ماه پیشمریم گلی
40این قدر حس ناراحتی دارم که واقعا نمی دونم چی باید بنویسم ،اصلا دلم نمیخواد این دوتا بعد از این همه زجر از هم جدا بیافتن ،ممنونم نویسنده جان
۲ ماه پیشKara
80چرا آخه چرا؟! دندش که شکست،خونریزی داخلی هم که داره مهرشم که جابه جا شده بلایی نمونده که سرش نیومده باشه خدااا😭
۲ ماه پیشپریا
80فقط میتونم بگم بمیرم برا مظلومیتون بگردم من. پیرانای قصه اونقدر عاشقه که بدون ثانیه ای فکر کردن دنبال عروسش میره و ویونایی که با وجود درد هیچی جز رستاک براش مهم نیست عاشقانه های پر دردشون&..;&..;&
۲ ماه پیشSaniya
120&....;نترس کوچولو من چیزیم نمیشه&....;این دیالوگ همونیه که مرجان استوری کرد و گفت نویسنده ای که میدونه بعدش دقیقا چه اتفاقی میوفته...بوی بگایی به مشامم میرسه:(((
۲ ماه پیشMAHSA
90شوکه ام و بغض دارم. دقیقا مثل وقتی شدم که هامور از دنیا رفت و بخاطرش داغون شدم حتی بدتر،چون پیراناست...💔
۲ ماه پیشValentina
50انقدر که برای این رمان استرس میکشم برای فاکینگ کنکورم استرس...نمیخوامم پلیززز تازه می خواستن برن ماموریت باهم اونم مهمونی می خواستیم حال کنیماا
۲ ماه پیشSaniya
70الان موندم خوشحال باشم یا بشینم گریه کنم و زجه بزنم...نمی خوام به اون دوران برگردم
۲ ماه پیش
الهه
20وای باز جدایی