زندگی را نمی بازم به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هشتم :
حیاط جارو و آبپاشی شده بود. عطر گلهای محمدی و یاس باغچه آمیخته به بوی نمِخاک در فضا پیچیده بود. ستاره سبدی از توتفرنگی، آلوچه و زردآلو را روی تختگاه گذاشته بود و شیدا با سینی چای وارد حیاط شد. مانلی کنار حوضچهی کنج حیاط نشسته بود، دست کوچکش را ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یلی
00بسیار عالی،