تعمیرکار به قلم میلاد سرداری
پارت هفتاد و پنجم
زمان ارسال : ۱۰۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
آن شب که نه ولی روز بعد تابان کمی با برادرش حرف زد اما همچنان حدودی را میان خودشان نگه داشت اجازه صمیمیت بیش از حد را به خشا نداد.
نکتهی مهم حرفهای تابان که آن را به خشا گفت ساعتی بود که در آن وقت زهره خانم برای آوردن آب به چشمه میرفت.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یه ادم بدبخت
00قرمان ما خشیییی