پارت سیزده :

دوباره در خود جمع شد و با زاری گفت:

- تنها چون او یک حیوان زبان بسته بود و توان دفاع از خودش را نداشت؟

نگاه اشک‌آلودش را به چشمان دودو زن صدرا را که گَرد غم گرفته بودند دوخت:

- چون حیوان بود، جانش از من و تو کم ارزش‌تر بود؟ تنها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.