پارت چهارده :

صدرا آهِ دوباره‌ای کشیده و سرش را از پشت چندباری به تپه‌ی بی‌ثبات کوبیده و خاک از اطرافش به هوا خواست. نبات آرام سرفه‌ای کرده و صدرا گفت:

- بر سر چیزی بسیار احمقانه.

پیش از آن‌که نبات فرصت کند کلمه‌ای بر زبان بیارود، خودش دوباره پیش‌دست ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.