آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و چهل و هفتم
زمان ارسال : ۱۰۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه
آسمان پس از گذراندن یک طوفان سهمگین، شمرده شمرده داشت طعم آرامش را مزه میکرد.
ماه که دیگر نیازی به پنهان شدن نداشت؛
با خیالی آسوده به شهر غمزده تهران تابید.
شهری که سایه غم، یک دم هم او را به حال خود رها نکردهبود!
دست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ملیس
00واییی چرا اینجوری شد برسام طفلی خیلی ناامید شد ❤️ 🩹باید ثامر همه چیز به مصطفی میگفت تا اون واسه شون توضیح میداد امیدوارم رز بتونه مانع رفتنش بشه ✨