رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت سی و ششم :
رانندهی تاکسی که میگوید :«رسیدیم» مهوش خیلی سریع پول راننده را میدهد وپیاده میشود.نام رستوران را می خواند و آرام دستی به مانتو شلوارش میکشد.لباسهایش مناسب همچین رستوران شیکی نیست اما او لباس آنچنان فاخری هم ندارد.تکه ای از موهای فر مزاحمش را به داخل مقنعه میفرستد.نفسی محکم بیرون میدهد تا کمی از استرسش کم شود.«بسمالله»ی زیر لب می گوید و قدم داخل رستوران میگذارد.ر
مطالعهی این پارت حدودا ۹ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۸۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سمیه هرمزی | نویسنده رمان
❤️
۶ ماه پیشملیحه
۴۲ ساله 10از شروین متنفرم
۶ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
دیگه کارهاش جایی برای دوست داشته شدن نذاشته
۶ ماه پیشمریم گلی
30چقدر پرروئه،بچه پس انداخته ،حالا شاخ و شونه هم می کشه ،خدا کنه آبروی شروین رو نوا ببره ومهرآیین از دست این ازدواج اجباری راحت بشه ،لعنت خدا بر تو جهان که این قدر بدجنسی ممنونم نویسنده جان
۶ ماه پیشسمیه هرمزی | نویسنده رمان
نوا خیلی مظلومه
۶ ماه پیش
Aa
00👏👏🌺🌼🌺