پارت سی و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 17 دقیقه


دم در بیمارستان که پارک می‌کند قبل از پیاده شدن شماره‌ی مهرآیین را یکبار دیگر می‌گیر.دلگیر از پاسخ ندادنهایش برایش پیام‌می نویسد:«مهر عزیزم.ببخشید بابت اونروز.تو عصبانیم می‌کنی وگرنه من محاله بهت آسیب بزنم.یه کار کوچیک بیمارستان دارم برای ناهار می‌یام تا با هم بریم بیرون  گردش.هر چقدر بیشتر خودتو از من دریغ کنی کار سخت‌تر می‌شه عزیزم».پیام را ارسال و از ماشین پیاده می‌شود.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    40

    ممنون زیبا بود🪻

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.