پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۱۲۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه



از دیشب نحس همانجور نشسته روی زمین میان انبوه ریخت و پاشها کنار تخت خوابش برده با سری افتاده روی سینه.صدای در زدن که بلند می‌شود با وحشت هینی کشیده و چشمانش را باز می‌کند.گنگ نگاهی به اطراف می اندازد.به بدن خشک شده اش زیر باد کولر.دست به گردن دردناکش می کشد.از خود می‌پرسد :اینجا چه خبر است؟پاسخش هم یاداوری تمام اتفاقات دیروز است.اینبار با در زدن صدای خیال هم از پشت در می‌آید.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهسا

    00

    یعنی انقدر عاشقه که از دیدن معشوق غش کرد

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    چون دقیقا همون ادمیه که در خوابهاش می دیده با دیدنش غش می کنه

    ۴ ماه پیش
  • Aa

    00

    ممنون زیبا بود🏵 یعنی سفر زمان تو رمانتونه؟🦋

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    سفر زمان خیر اما قسمت تاریخی داره

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.