پارت یازده

زمان ارسال : ۷۷ روز پیش

لب‌های خشکیده‌ام را با زبانم، نمناک کردم و به بخار برنج خیره ماندم.

انگار در خلاء به‌سر می‌بردم.

گویی جانم در این کالبد بود و روحم در مردابِ کابوس می‌چرخید و مدام می‌چرخید.

بوی خوشِ قورمه سبزی، زیر مشامم می‌دوید و گرسنگی وحشیا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید