پارت ده

زمان ارسال : ۷۸ روز پیش

لباس‌های نَم‌زده‌ و به خون آغشته شده‌‌ام را درون پلاستیکیِ مشکی رنگ قرار دادم و زیر تخت فلزیِ خود، پنهانش کردم.

دیگر نمی‌خواستم رنگِ این لباس‌ها را ببینم.

مرا یادِ پاشا می‌انداخت.

مرا در این خزان مهلک، اسیر می‌کرد.

برا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید