قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت پنجاه و ششم
زمان ارسال : ۲۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
نازخاتون
آب رفته را نمیتوان به جوی بازگرداند، آبروی ریخته را نمیتوان جمع کرد و مُرده هرگز، حداقل در این دنیا، زنده نمیشود. در زندگی من، فقط طوبا نمرد. همه چیز مرد، اول خانه عشقم خراب شد، بعد مردی که دوستش داشتم در نظرم محو شد و بعد هوویی که مدتها از او متنفر بودم.
روزگاری سیاهتر از آن روزگار ممکن نبود. عزتی مثل دیوانهها شده بود. عمه کاملا فرسود و نابود شد و من، سعی میکر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.