پارت هفتاد :


فصل دوم


پرده‌ی بزرگ و سنگین را کنار زدم. داشتم از تاریکی و خفگی هوا دیوانه می‌شدم. پنجره را باز کردم. هوای بیرون هم چندان دل‌انگیز نبود. بادی می‌وزید که دانه‌های درشت باران را به این‌طرف و آن‌طرف پرتاب می‌کرد و آسمان یک تکه خاک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.