پارت هفتاد و یکم :



- درو ببندم؟


نگاهش کردم. این زن غریبه که بود که از من دستور می‌خواست؟ رعیت حسین خانی؟ مگر آن‌ها هم از ما دستور می‌گرفتند؟


دست به دستگیره گذاشت و همان‌طور که در را به طرف خودش می‌کشید گفت: هر کاری داشتین ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.