پارت چهل و هفتم :

هیچ چیز آن‌جورکه می‌خواستم نشد و صدای ایمان در گوشم پیچید:
_به به سایه خانوم .چه حرف گوش کن.خوب کاری کرده ،خونه رو ترک کردی .راستی نمیخوای بهم تبریک بگی؟
رگباری ادامه داد:
-اوه تو که نمیدونی .من دارم بابا میشم.اونم از دختری که عاشقشم.از اون کسی که لایق این زندگیه.
غده ای در ناحیه گردنم در حال رشد بود.غده‌ای که در حال بستن راه نفسم بود .به سختی لب باز می‌کنم:
_تبریک میگم.ت

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.