پارت نود و دوم :



موتور نرسیده به اولین میدان شهر و بعد از چند تعمیرگاه ایستاد. وانت که پشت سرش ترمز کرد، خاک از زیر چرخ‌هایش بلند شد و در هوا موج گرفت. نگاهم به جلو وانت و حرکات بهرام بود. سریع از موتور پایین پرید و سمت در آبی رنگ بزرگی رفت. گردنم را که چرخاندم، ئه‌دا روی کوله‌ها روبرویم ایستاده و ترس، برق چشم‌هایش را برده بود. مقابل نرمین  نشست، قفل دستم باز شد و هم‌زمان گردن نرمین هم رو به پای

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۸۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.