گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت نود و سوم
زمان ارسال : ۱۰۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
خنکی پاییز به یکباره سرد و استخوانسوز شده بود انگار که وسط برفهای اورامانات افتاده باشم بدنم میلرزید. نرمین روی زمین بود و زنها دورش حلقه زده و زاری میکردند. شنو خانم مشت مشت خاکهای اطراف را بر سر میریخت و صدای فریاد نیهان از وَی وَی زنها بلندتر بود. یکی از دستهای گلاره روی شانهام بود و دست دیگرش خنکی آب را روی صورتم میپاشید. نوزاد نیهان در آغوش زنی که نمی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.