پارت نود و یکم :



ترس خواب بی‌وقتی که میان هیاهو و سر و صدای بچه‌ها چشمان نرمین را گرفته بود سنجاق شد روی سینه‌ام. سرم را سمت صورتش خم کردم. سفیدی رنگش بیشتر از هر وقت دیگری بود. نگران، کنار گوشش آرام جوری که خودم هم به سختی می‌شنیدم لب زدم:
- نرمین! نرمین؟!
نگاهم را به نیهان دوختم و تا آمدم دهان باز کنم، پشیمان شدم از گفتن شکی که به جانم افتاده بود. سنگینی خوابش از حال خرابش بود. نباید بیدا

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۸۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.