گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت نود
زمان ارسال : ۱۱۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
با حرکت ماشین تصویر مردمی که کوله به دست آنطرف خیابان ایستاده بودند، جلوی چشمم شروع به دویدن کرد و هر چه وانت فاصله میگرفت چهرهی پیرمرد تنهایی که کنار خیابان بقچهاش را روی سرش گذاشته بود، بین تصاویر پررنگتر میشد. میان گرد و خاک ناشی از ازدحام و رفت و آمد ماشینها، کرکرهی پایین مغازهها پیدا بود. چشمهایم از آنچه میدیدم خیس شد و بعد هم سرفههای پیدر پی. دستها
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.