گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت هشتاد و نهم :
نوزاد نرمین روی شانهی نیهان، زیر تیغ آفتابی که پوست نازکش را میسوزاند، چشمانش گرم خواب شد. زنها به هم چسبیده، بازوی یکدیگر را گرفته بودند. گلاره روی پای ئهدا نشسته و دستهای ئهدا دور کمرش قفل بود. تاته روی در پشتی، یک پایش را داخل و پای دیگرش را بیرون گذاشته بود. یک دستش را محکم به نرده گرفته و دست دیگرش را سپر بچهها کرده بود هر بار که باد به گوشهی لباسش میخورد و شل
مطالعهی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۹۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.