گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت هشتاد و هشتم
زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
- والی گیان! جاده رو ببین، همه دارن فرار میکنن! خودتم چند لحظه پیش گفتی که میترسی.
- مریوان به ما نزدیکتره. اومدیم و امروز و فردا این درگیری تموم شد، کجا آواره بشیم؟
- وقتی گفتی میترسی ته دلم خالی شد.
دستهایم را از پشت حلقهی تنش کردم، چانهام را روی سرش گذاشتم و عطر خوش موهایش را عمیق نفس کشیدم.
نیمی از یک ساعت گذشته بود که نیسان سبز رنگ قراضهای درست نزدیک
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.