گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت هشتاد و پنجم
زمان ارسال : ۱۳۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
نیهان محکم به پیشانیاش کوبید و گوشهی تخت نشست.
- از زمین و آسمون برام میباره!
پسر شاهو ، شانهاش را تکان داد.
- خدا رو شکر کن که به خیر گذشت.
- اگه این بلاها خیره پس شر چیه؟ این همه بچه باید کیان من...
اشکهایش چکیدند و دهانش را مهر کردند. نرمین لبش را به دندان گزید و رنگ پریده به عروسهای شاهو که سرشان را پایین گرفته و با انگشتان دست بازی میکردند نگاه انداخت.
ن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.