پارت هشتاد و پنجم :

نیهان محکم به پیشانی‌اش کوبید و گوشه‌ی تخت نشست.
- از زمین و آسمون برام می‌باره!
پسر شاهو ، شانه‌اش را تکان داد.
- خدا رو شکر کن که به خیر گذشت.
- اگه این بلا‌ها خیره پس شر چیه؟ این همه بچه باید کیان من...
اشک‌هایش چکیدند و  دهانش را مهر کردند. نرمین لبش را به دندان گزید و رنگ پریده به عروس‌های شاهو که سرشان را پایین گرفته و با انگشتان دست بازی می‌کردند نگاه انداخت.
ن

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۹۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.