پارت شصت و یکم

زمان ارسال : ۱۲۶۲ روز پیش

- الو نسیم... کجایی چرا گوشیت خاموش بود؟ ساعت نزدیک نه شبه!
- ببخشید داداشی یادم رفت زنگ بزنم؛ من با سپهرم خیالتون راحت باشه.
نوید لحظه‌ای مکث کرد و لب باز کرد:« اشکالی نداره راحت باشین؛ فقط نگران
شدم. کاری نداری؟»
- نه داداش، بازم ببخشید.
خداحافظی کردند و تماس را
1393
277,777 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Yasmin

    00

    امیدوارم نسیم عاشق سپهر شه ❤️❤️و مهدخت ام یه آدم مناسب برا خودش پیدا کنه

    ۳ سال پیش
  • نرگس

    03

    چرا محسن بر نمیگردهههه🥺

    ۳ سال پیش
  • صبا

    90

    نسیم خیلی در حق سپهر ظلم کرد. مگه سپهر بیچاره چه گناهی کرده بود؟

    ۳ سال پیش
  • هستی

    30

    نویسنده جون مهدخت یکی هم سن ساله خودشو پیدا کنه نسیم هم همین سپهر خوبه خوشم میاد ازش، 🙂🤩😂..30 🙂💜

    ۳ سال پیش
  • هستی

    100

    وای بیچاره نسیم و سپهر دلم براشون میسوزه😭😭

    ۳ سال پیش
  • مهرناز

    ۱۷ ساله 40

    داره جالب میشه 😂😅

    ۳ سال پیش
  • ^_^

    162

    از سپهر خوشم میاد کاش نسیم عاشق سپهر بشه محسن رو فراموش کنه

    ۳ سال پیش
  • ثمین

    70

    اره ولی هرچند محسنم گناه داش همش دیگ فکرای منفی نسبت ب نسیم داره

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید