تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت دویست و نوزده
زمان ارسال : ۸۲ روز پیش
این بار نوبت من است که به گلایهاش با صدای بلند بخندم.
- تو شرط و شروطت رو اصلاح کن، به زندگی و مشترکاتش هم میرسیم. چه دوره زمونهای شده والا. قبلا هر چی معشوقه میگفت، عاشق میگفت چشم. الان شرط هم میذاره.
با تعجب ابروهایش را بالا میاندازد و ماشین را در اولین جای خالی که میبیند، پارک میکند.
- جدا؟ بالاخره رسیدی به فاز زندگی مشترک؟
- قرار بود یه بار بهت بله بگم. ر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
😅😅عزیزمممم. زنده باشید. 🌺
۳ ماه پیشیانا
20درود ای جانم، چه شود، چه هاکند حاجیه خانم پر وین،آوا آماده باش پروین می تازد،پروین سامورایی می غرد.
۳ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😂😂😂😂خیلی خوب بود. پروین سامورایی.
۳ ماه پیشیاسی
10اینقدر متن زیبا و روان هست دوست داریم پارت تموم بشه موفق باشید بانو
۳ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید عزیزم. به مهر میخونید.
۳ ماه پیشاسرا
10وای استرس پروین گرفتم نه نیاره وای وای 🙏⚘
۳ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😬😬😬
۳ ماه پیش
آ
۳۳ ساله 20سلام وای خدا چطور تحمل کنم تا فردا تا ببینم چطور پرووین راضی میشود ای کاش پیشت بودم نویسنده عزیزم شاید بیشتر ازاین دستگیرم میشدواقعا ممنونگرچه بیشترش فکر هست ولی واقعا عالی😘😘