پارت چهارم

زمان ارسال : ۸۳ روز پیش

لبخندی عمیق روی لب‌هایش نشاند و این کِشش لب‌ها مانند پُتک، بر سرم کوبیده شد.

خشم و ترس مانند گردآبی عمیق، حریصانه همه‌ی وجودم را می‌بلعید و من، هیچ مسیری برای رهایی از این خفه‌گی پیدا نمی‌کردم.

با کف دست، چند ضربه‌ی پرقدرت به قفسه‌ی سی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید