پارت یازده

زمان ارسال : ۷۴ روز پیش

مشت‌هایش را به در خانه کوبید. ترسیده بود. خواستار آن بود که هر چه سریع‌تر ساحره سر برسد و در را به رویش باز کند. او از دست این صداها، به یک جای امن نیاز داشت.

خبری از ساحره نبود. مارتین آنچنان با دستش ضربه‌ای به در کوباند که در باز شد و او بدو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید