به دنبال شارلو به قلم زهرا صالحی (تابان)
پارت ده :
چهرهی عصبی مرد هنوز به همان شکل باقی مانده بود و پس از آن که مارتین چراغ قوه را از دستش گرفت، رویش را برگرداند تا داخل برود. مارتین در حالی که داشت آخرین تلاشهایش را میکرد، فریادی سر داد:
- من براتون جبران میکنم. باور نمیکنید؟! من مارتین ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما